سی دومین ماهگرد پرنسسم❤️
یادم میاد برای غذا نخوردنت اشک میریختم ، چقد غصه میخورذم خدایا ، وقتی غذا میخوردیم با هزار حسرت آرزو سمت قاشق پر از غذا میدیدم و سمت تویی ک تا قاشق سمتت میومد حالت بد میشد اون غذا زهر میشد برام ، بغض میکردم ، چشام پر از اشک میشد نمیتونستم قورت بدم غذا...